انتظار
شكوه مي كنم ؛
اري شكوه مي كنم از الهه عشق كه جرعه اي از جام رنگين مي را براي دمي به ما نوشاند وآن گاه جام را پشت پرده گيتي پنهان نمود .
تا كي جنون و تا كي خمار چشم يار و تا كي
انتظار .......
خوشا آن لحظه اي كه خود را در آينه چشمانش پيدا كنم ودل را به قدومش اتش زنم .
آ ري ؛
خوش است مردن در كنار چشمان او و گم شدن در لابه لاي نگاه او .
درد مرا معنا كن اي عشق ابدي.
طوفان عشقت را كه به من ارامش ميدهد از كدام وادي مي وزد كه اين چنين طمع ديدنت به قلبم چنگ ميزند؟
مگذار افسانه شود وعده ديدارت و
مگذار خراب شود ستون آرزوهايم در روز آمدنت.......
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۸۹ ساعت 20:25 توسط اساتید
|