دل نوشته های شما"سیدجواد ذاکر
نمیدونم چی شد که اینجوری به دلم نشستی....
داداش جوادعزیزم ,نمیدونم چی شد که دلتنگی واست عادت همیشگی م شد...خیلی روزا دلم شکست ...ازحرفایی که شنیده بودی ...ازدلت که رنجید و خدا توی دل شکسته ت خونه کرد...من وقتی شناختمت که برام دیر بود.من وقتی باهات آشنا شدم که فرصت آشنایی بیشتر نداشتم...همه ی شناخت من ازت به همین وبلاگ و وب سایت هوادارات شد وهیاهویی که توی مداحیات دیدم ...به روح بزرگت که شوق ژرواز داشت...به خوابایی که دیدم ویادم رفت وقتی ازخواب بلندمیشدم ولی هنوز هاله ی مبهمی ازلبخندت تو یادم مونده بود...اومدم ببینمت...اما فقط آدرس ...یه سنگ...یه سنگ که هرچی بهش زل زدم باورم نشد اونجا به خواب رفته باشی...من اومده بودم شور حسینی تو ازنزدیک ببینم ...من اومده بودم صدای غریبونه ی زینب گفتنتو بشنوم ...تو ازخواب بیدارنشدی ...دلم شکست ...گریه کردم...وقتی شناختمت که دیگه نبودی ...فقط یه چیزو تا آخرین نفسم فریاد می زنم شاید با این فریادم دینمو بهت ادا کنم خطاب به همه ی کسایی که میگفتن ذاکر مرتدحساب میشه:ذاکرمرتد نیست ...خودم خوابشو دیدم...که عزیز اهل بیته ...تنهاخوابی که وقتی بیدارشدم یادم مونده بود...ذاکرمنوباخداآشناکرد من بعدشناخت اون شدم عشق اهل بیت...نه که قبل اون نبودم...همه چیزباشناخت اون قوی شد...اعتقاد من ...من باشناخت اون خدارو واقعاباتمام وجودم حس کردم...مگه میشه ...مگه میشه کسی عاشق خدانباشه و یکی دیگه رو به خدانزدیک کنه؟ذاکرمرتد نبود اون شیفته ی واقعی خدا واهل بیت بود که تنها فرقش با آدمایی که مرتدش میخوندن این بود که دلو از دنیا ووابستگیاش بریده بود...اون شوق پرواز داشت و به عشق واقعیش رسید....سیدجواد عزیزم روحت شاد...
داداش جوادعزیزم ,نمیدونم چی شد که دلتنگی واست عادت همیشگی م شد...خیلی روزا دلم شکست ...ازحرفایی که شنیده بودی ...ازدلت که رنجید و خدا توی دل شکسته ت خونه کرد...من وقتی شناختمت که برام دیر بود.من وقتی باهات آشنا شدم که فرصت آشنایی بیشتر نداشتم...همه ی شناخت من ازت به همین وبلاگ و وب سایت هوادارات شد وهیاهویی که توی مداحیات دیدم ...به روح بزرگت که شوق ژرواز داشت...به خوابایی که دیدم ویادم رفت وقتی ازخواب بلندمیشدم ولی هنوز هاله ی مبهمی ازلبخندت تو یادم مونده بود...اومدم ببینمت...اما فقط آدرس ...یه سنگ...یه سنگ که هرچی بهش زل زدم باورم نشد اونجا به خواب رفته باشی...من اومده بودم شور حسینی تو ازنزدیک ببینم ...من اومده بودم صدای غریبونه ی زینب گفتنتو بشنوم ...تو ازخواب بیدارنشدی ...دلم شکست ...گریه کردم...وقتی شناختمت که دیگه نبودی ...فقط یه چیزو تا آخرین نفسم فریاد می زنم شاید با این فریادم دینمو بهت ادا کنم خطاب به همه ی کسایی که میگفتن ذاکر مرتدحساب میشه:ذاکرمرتد نیست ...خودم خوابشو دیدم...که عزیز اهل بیته ...تنهاخوابی که وقتی بیدارشدم یادم مونده بود...ذاکرمنوباخداآشناکرد من بعدشناخت اون شدم عشق اهل بیت...نه که قبل اون نبودم...همه چیزباشناخت اون قوی شد...اعتقاد من ...من باشناخت اون خدارو واقعاباتمام وجودم حس کردم...مگه میشه ...مگه میشه کسی عاشق خدانباشه و یکی دیگه رو به خدانزدیک کنه؟ذاکرمرتد نبود اون شیفته ی واقعی خدا واهل بیت بود که تنها فرقش با آدمایی که مرتدش میخوندن این بود که دلو از دنیا ووابستگیاش بریده بود...اون شوق پرواز داشت و به عشق واقعیش رسید....سیدجواد عزیزم روحت شاد...
فرستادده شده توسط فریبا
+ نوشته شده در یکشنبه دوم مهر ۱۳۹۱ ساعت 12:52 توسط اساتید
|